چگونه “فرصتهای” ماسال را به “تهدیدها” تبدیل کرده ایم!؟
چگونه “فرصتهای” ماسال را به “تهدیدها” تبدیل کرده ایم!؟

بام سبز، ییلاق و رودخانه ماسال؛ سه پتانسیل خدادای که در سه دهه اخیر به قید قرعه، هر بار وعده شکوفایی یکی از آنها، از جعبه وعده مسئولین و نامزدهای انتخابات مختلف بیرون آمده است.

بام سبز، ییلاق و رودخانه ماسال؛ سه پتانسیل خدادای که در سه دهه اخیر به قید قرعه، هر بار وعده شکوفایی یکی از آنها، از جعبه وعده مسئولین و نامزدهای انتخابات مختلف بیرون آمده است.

در ادامه اما ببنیم که از کجا به اینجا رسیده ایم!

رانش بام سبز ماسال

سکانس نخست: گریه برای قبری که مرده ای درون آن نیست!
بام سبز، نقطه آغازین فرصت سوزهای ماسال بود، قریب به سه دهه و به تناسب، هر مسئولی در هر قامتی که بود وعده عملیاتی کردن و یا آوردن سرمایه گذاری برای اجرای تله کابین، پل معلق، زیپ لاین و … را داده و یا هنوز هم می دهد.
گریه برای قبری که مرده ای درون آن نیست، شاید مثال دقیقی از بام سبز باشد؛ از ابتدا مشخص بود تکلیف وعده های دهن پرکنی همچون تله کابین، زیپ لاین و … برای منطقه ای که نه متولی قانونی آن مشخص شده(به لحاظ قرار گرفتن در محدوده شهر یا روستا بر سر آن بین سازمانها اختلاف وجود دارد)، نه جاده مناسبی برای رفت و آمد ایجاد شده چه می تواند باشد!
در این دوران مسئولان مختلف چنان در شعارهای بزرگ خود غرق شدند که در پایان یکقدم پیش که نه، هزاران قدم این منطقه را از توسعه عقب راندند.
حالا اما، تکلیف بام سبز ۸ سالی است روشن شده، ماموریت نابودی این منطقه با موفقیت کامل صورت گرفته؛ تبدیل شدن به حلبی آبادی تاریک، منطقه ای رانشی و پر از زباله، آنقدر حرفه ای اتفاق افتاده که دیگر کسی، رمقی اندک، حتی برای آنکه وعده توخالی در باره آن سر دهد نیز نمانده است!

جاده ییلاق ماسال

سکانس دوم: تبلیغ ییلاق و درسی که نگرفتیم!

اما پس از بام سبز و پایان موفق عملیات نابودی آن در اواخر دهه ۸۰ ، پروژه تبلیغات برای ییلاقات ماسال آغاز شد، موضوعی که انتظار می رفت با توجه به سرنوشت رقم خورده برای بام سبز، به تلنگری برای مدیران تبدیل شود و با برنامه ریزی دقیق تری این روند دنبال گردد.
امروز اما، پس از حدود ۱۳ سال، سرنوشتی مشابه بام سبز و چه بسا فاجعه آمیز تر از آن برای ییلاقات ماسال نیز رخ داده است.
ده ها هزار درخت این منطقه برین(کت) شده، اکثرمراتع تخریب شده، بر ساخت و سازها نظارتی نیست و بیشتر صاحبان کلبه های ییلاقی یا در راهروای دادگاه هستند و یا اگر کمی خوش اقبال تر باشند در اداره منابع طبیعی سرگردان.
قصه ویرانی ییلاقات ماسال، درست مسیر بام سبز را طی کرد، وعده خروج از بن بست بودن ییلاق از سوی نمایندگان و فرماندارن مختلف، بطور کلی آنها را از تهیه و پیگیری برنامه ای مدون برای مسیر ابتدایی آن، غافل کرد.
ماسال این روزها به گواه ارقامی که اعلام می شود یکی از مقصدهای نخست مورد علاقه هم میهنان سراسر کشور است اما با این حال هیچ برنامه مدون بلندمدت و میان مدت که نه، حتی کوتاه مدتی نیز برای بهره برداری از آن وجود ندارد.
برنامه ای برای ایجاد توسعه اقتصادی و درآمد پایدار وجود ندارد و درکنار شهر و طبیعتی که رفته رفته مستهلک می شود، هر کس هرآنچه که می تواند برای خود درآمد اندکی کسب می کند.

بدینترتیب ییلاقی که قرار بود از محل آورده های آن، بافت شهری ماسال رشد کند، حالا حتی از نعمت آسفالت وجاده ابتدایی نیزمحروم مانده است.

سد ماسال

سکانس سوم: رودخانه و سری که بی کلاه ماند!

تبلیغات برای ییلاقات ماسال درست با عصر ورود گوشی های هوشمند، دسترسی به وبسایتها و شبکه های اجتماعی درماسال همراه شد و می توان گفت “تاثیرگذاری آن برای مسئولان وقت شهرستان شوکه کننده بود.”

ییلاق های ماسال خیلی زود از مسافران پر و جمعیت شهری ماسال در مقاطعی از بهار و یا تابستان به ۳ تا ۵ برابر ظرفیت معمولی خود می رسید؛ مشکل نبود اقامتگاه، رستوران و همچنین زیرساختهای اولیه برای یک شهر که عنوان توریستی را یدک می کشد خیلی زود مسئولان وقت را ترساند و آنها فهمیدند به واسطه حضور خشک وخالی مسافران در ییلاق، سر ناحیه شهری ماسال بی کلاه خواهد ماند.
اواخر سال ۹۲ مدیران شهرستان به دنبال راهی برای شکستن این فشار وجهت دهی آن به حوزه ی شهر افتادند و پروژه ایجاد جزیره مصنوعی بر بستر رودخانه ماسال(پیله روار) کلید خورد.
در سال ۹۵ این ماجرا رنگ جدی تری نیز به خود گرفت، اینبار قرار شد جزیره مصنوعی در داخل سد لاستیکی قرار گیرد و بجای استفاده تنها دربخش کشاورزی، بصورت همزمان از آن در پروژه ای گردشگری استفاده شود.

اما فرصت امید به این رویای قشنگ نیز خیلی زود به سر آمد،حالا دیواره جزیره وتیرهای اطرافش را یا آب برده ویا آنکه آنقدر مستهلک شده اند که بوته های علف هرز آن را در میان خود پنهان کرده اند.
داستان سد لاستیکی حتی از آن نیز غم انگیز تر است، این سد چنان زخم بزرگی بر قلب شهر ماسال نهاده که کمترین آثاراش شکشتن آب بند قدیمی و رانش و تخریب دیواره های رودخانه درست تا زیر پل اصلی شهر بوده است.

سکانس چهارم: روند کنونی وآینده ای تاریک برای ماسال
امروز،در ابتدای سال ۱۴۰۰، به واسطه نداشتن برنامه و مدیریت حداقلی و در میان تعجب، سه دارایی واستعداد اصلی شهر ماسال (بام سبز، رودخانه وییلاق) به سه تهدید بزرگ برای آن تبدیل شده اند.
سه دارایی که هر شهری در هر نقطه ای از دنیا آرزوی داشتن یکی از این پتانسیل ها را دارد و ما هر سه آنها را درکنار هم داشته ایم.
روند تخریب بام سبز و وضعیت فعلی رودخانه ماسال به ما نشان داد، هیچ استعداد طبیعی بدون مراقبت پایدار نخواهد ماند، ییلاقات ماسال نیز با روند فعلی و مراقبت هایی که این روزها به کمترین حد خود رسیده، آینده تاریکی در ایامی نزدیک خواهد داشت.

موضوع پرخطری که وجود دارد،همراهی و نظارهگر بودنن بیشتر ما مردم و از آن مهمتر مسئولان با روند تخریب این منابع است، انگار همه ما پذیرفته ایم اینراه باید به همین شکل ادامه یابد و از دست هیچ کس کاری بر نخواهدآمد.
اما، انتظار می رود خارج از حال و هوای سیاسی و مسائل عمومی و جاری شهری، نماینده، فرماندار و شهردار بدنبال تدوین نقشه راهی برای حفاظت از منابع اصلی شهرستان و طریقه بهره برداری اصولی آن باشند و جلوی این روند پرشتاب ویران کننده منابع گرفته شود.